مددکاری جامعه ای

ساخت وبلاگ
جامعه ایران کماکان روزهای پر کشمکش و پر تب و تاب را می‌گذراند. تب و تابی که به نظر می‌رسد دیگر فقط سیاسی نیست و فقط به دلیل توسعه ناهمگون جامعه و گسترده شدن پاردم نهاد سیاست، همه آنها رنگ و بوی سیاسی گرفته و بخش مهمی از آن اساسا اجتماعی، صنفی، معیشتی یا حتی محیط زیستی است. اما حیوان خوش علف سیاست آنقدر پاردمش دراز شده که به هر طرف میچرخی پا بر دمش می زنی.از سوی دیگر، تعریف حداقلی دولت از اعتراضات باعث کم شماری حجم معترضین می‌شود و حکومت نیز با همین تحلیل، نقش خود و اجزایش را از یک اکتور سیاسی که به موقع و دقیق و قبل از بحرانی شدن اوضاع، کنشگری کرده شرایط را تغییر می دهد به یک ری اکتور سیاسی که تنها با مشاهده ناآرامی ها و در تب بالا واکنش نشان می دهد تعریف کرده است. راهبردی که البته اتخاذ آن محدود به نظام سیاسی حاضر نیست و در تاریخ معاصر نمونه های عینی بی شماری می‌توان در تایید آن برشمرد.در شرایط جاری، به نظر می‌رسد ضرورت دارد دسته بندی سه گانه معترض، موافق و ساکت که به لحاظ حجمی در تحلیل‌های حکومتی بسیار نامتقارن دیده می‌شوند باید عوض شود و جور دیگری به احوال ایرانیان امروز نگریسته شود.همه مردم سیاست بلد نیستند اما همه مردم با موضوعات اجتماعی سروکار دارند. بنابراین، پیشنهاد میکنم مردم امروز را بدون رنگ سیاسی، بلکه از حیث اجتماعی به دو دسته کلی موافقان و مخالفان وضع موجود تقسیم کنیم. در هر دو گروه، تقسیم بندی‌هایی وحود دارد که باعث می‌شود در یک سطح پایینتر، این تقسیم بندی با مرزهای سیالتری ایجاد شود. این البته کاملا طبیعی است که مرزبندی ها با نگاه غیرسیاسی با مرزبندی سیاسی فرق کند. مثلا در شهرهای مرزی کشور اعضای یک فامیل ممکن است در دو سوی مرز باشند و فارغ از دعواهای سیاسی د مددکاری جامعه ای ...
ما را در سایت مددکاری جامعه ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : communityworkera بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 14:53

رخدادهایی که نه فقط در چند ماهه اخیر، که در سالهای اخیر در سرزمین مان در حال وقوع اند عوارض فراوان دارند. عوارض سیاسی و اقتصادی اش را به روشنی دیدیم که نه، با استخوانهایمان لمس کردیم. اما عوارض جانبی اجتماعی، فرهنگی بی شماری هم هست که دردش ده ها سال بعد به سراغمان می آید و عجب دردی خواهد داشت. عوارضی که فعالین اجتماعی مانند مددکاران اجتماعی همین امروز هم به روشنی در کار با آسیب پذیرترین مردم در صورت تک تک ایرانان مشاهده می کنند. کشاکش حاکمان و مردمان در "راعی و رعیت" یا " شهروند و دولت" بودن فضا را برای ضعیف ترین طبقات اقتصادی در کشور ناتاب آور ساخته است. زوال اعتماد در قطعات مختلف جامعه به بی اعتمادی در میان اعضای خانواده رسیده است و زوال ارج و قرب قانون میان مردمان از سطح اندام های اساسی کشور گذر کرده به سطح سلولهای بنیادین رسیده است. اصرار ناظمان بر حفظ وضع موجود به هر قیمتی در مقابل اقتضای جامعه برای تغییر، ستون فقرات جامعه را خم کرده است. فکری باید کرد برای این نارضایی که در عموم مردم شکل گرفته و–به قول خواجه نصیر- از اهالی قلم و شمشیر گرفته تا اهالی تجارت و زراعت از وضع موجود مضطرب گردیده اند. فشار مضاعف اما بر گرده گروهی می آید که در قانون گذاری ها برایشان محل از اعراب وجود ندارد. اضطراب موجود در جامعه گریبان همه را گیرانده؛ گروهی برای حفظ ساخته ها یا یافته ها یا بافته هایشان، گروهی برای ارتقایشان، و گروهی برای دینشان درگیرند. در این میانه اما باور کنیم که گروهی برای بقای جانشان درگیرند. گروهی بی نان و نوا، بی هیچ صدایی در گوشه ای به آرامی در حال جان دادن اند. آری جان می دهند گروهی از همان بنی بشر که "اشرف مخلوقات خدایند" و دولتیان یا راعیان یا حاکمان، "مسئول" امنیت مددکاری جامعه ای ...
ما را در سایت مددکاری جامعه ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : communityworkera بازدید : 106 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 14:53